کد مطلب:311991 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:254

مقدمه مؤلّف
این كتاب در شرح زندگانی دختر پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم)است. زندگانی فاطمه (علیها السلام) گر چه مطلبی است كه باید به صورت مستقل مورد مطالعه و بحث قرار گیرد ولی چون كتاب های متعدّدی در این موضوع نوشته شده، ممكن است بعضی بپرسند، چرا و به چه منظور این كتاب نوشته می شود؟ پاسخ این سؤال این است كه اگر بر فرض ما قیود مذهبی را هم از خود دور سازیم، از نظرگاه اخلاقی و اجتماعی، به بحث و مطالعه در زندگانی شخصیت های برجسته نیازمندیم.



زمانی گمان می كردند، فقط باید شرح حال یك امام یا یك پیامبر یا یك مرد برجسته دینی را نوشت، از این جهت كه تذكره ای در دست باشد، بدون توجّه به اینكه آیا این حوادث با زندگی عصر نویسنده هم سازگار است یا نه. از این رو، گاهی تنها به بُعد سیاسی آن شخصیت اهمّیت می دادند و در جنبه هایی كه با لشكر كشی و فتح و شكست و از اینگونه اقدامات ارتباط داشت به توضیح پرداخته و به ناحیه اخلاقی اهمّیت زیاد نمی دادند. این بود كه گفتارها از كتاب های گوناگون جمع آوری شده، به صورت كتاب مستقلی در می آمد و خواندن آنها برای مطالعه كنندگان حكم یك داستان كهنه ای را داشت كه سالهاست از آن گذشته و با زندگی آنها كوچك ترین ارتباطی ندارد. در صورتی كه باید به این نكته توجه داشت كه ما هر چند هم از عهد رجال برجسته دینی دور شویم، فواصل زمان، مانند حلقه های به هم پیوسته ای است كه یك سرِ آن به زندگانی امروز ما بسته است و سر دیگرش به زندگانی آن روز. بنابراین، در اینگونه موارد باید حوادث آن روز را چنان تحت مطالعه قرار دهیم كه تصوّر كنیم دیروز اتفاق افتاده و ما خود شاهد آن بوده ایم و از آن برای امروزمان بهره بگیریم انسان از حوادث، استفاده های بزرگ می كند; خواه آن حوادث تازه رخ داده باشد یا سالیان دراز از آن بگذرد.



زندگانی حضرت زهرا (علیها السلام) از این رو باید مورد بحث و مطالعه قرار گیرد كه برای بانوان اجتماعِ امروز ما درس های پرفایده ای دارد.



تحلیل شخصیّت زهرا (علیها السلام)، ما را از اثرِ شگفت انگیز تعلیمات اسلام در عصر اوّل این دین مطّلع می سازد و می فهمیم، به عكس، آنچه مغرضان می گویند، اسلام دینی نیست كه فكر و منطق زن را قید و زنجیر كرده باشد. اسلام حكمی مبنی بر اسارت و بندگی زنان صادر نكرده و بلكه می توان گفت اسلام تنها دینی است كه حقوق اجتماعی زنان را امضا نموده و به آنها آزادی فكر و منطق داده است. البته تا آنجا كه به زیان خودشان و یا زیان اجتماع تمام نشود.



فاطمه (علیها السلام) دختری است كه در مكتب اسلام تربیت شده و قدرت روحی و قوّت منطق و عاطفه زناشویی و بندگی و فروتنی در مقابل بزرگیِ خدا را، تحت تربیت پدر بزرگوار خود، در همین مكتب فراگرفته است; مكتبی كه امروز كوتاه فكران به درس های آن به نظر بی اعتنایی می نگرند، یا رفتار و كردار مردمِ ظاهر مسلمان را دستورِ دینی پنداشته و به اسلام خرده می گیرند.



اگر از فاطمه (علیها السلام) كه پرورده پیغمبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) بوده و در خانواده رسالت بزرگ شده است بگذریم، باز می بینیم اسلام از طبقه رعیّت نیز زنانی تربیت كرده است كه در شجاعت، شهامت و عفّت نظیر آنها در این عصر طلایی هم یافت نمی شود. حال دینی كه از مدرسه اش چنین شاگردانی بیرون آمده، چگونه می توان گفت زنجیر اسارت به گردن زن انداخته است و چرا نباید میان آزادی و لجام گسیختگی و تاخت و تاز در شهوت رانی و پاره ساختن پرده عفت فرق گذاشت.



خدیجه دختر خویلد، نمونه ای دیگر از زنانی است كه چهل سال ازعمرش را در وحشی ترین نقاط دنیا صرف كرده. سال ها عشیره و خویشاوندان او سنگ و چوب را پرستیده و از عاطفه و رحم و مردی بویی نبرده اند. همین زن پانزده سال یا بیشتر شاگردی مكتب پیغمبر را نمود و در زمینه های مختلف به صورت یك زن الگو و نمونه در آمده است.



در روزگاری كه به گفته كوتاه بینان، زنان ارزش اجتماعی نداشتند و در قید اسارت بودند و فكر و منطقشان زنجیر شده بود، در صفحات تاریخِ همان عصر، نام زنانی را می بینیم كه معجونی از رشادت و شهامت و شجاعت و دانش و ایمانِ آمیخته به عفّت و پاكدامنی بودند. در خانه فرمانبردار شوهر و مربّی فرزند و در میدان نبرد پشتیبان دلاوران و دلداری دهنده جنگویان و در اجتماعات، ناطق زبردست و در مقابل مجسمه های ظلم و استبداد مانند كوه آهنین می ایستادند.